همیشه نوشتم...اما لحظهای که حس کردم کسی هست نوشتههامو میخونه پاک کردم...انگار که دوست ندارم کسی بدونه چقدر ضعیف هستم....چقدر بخاطر یه اشتباه دارم خودمو زجر میدم....همیشه دوست داشتم یه آدم فوق العاده باشم اما نفهمیدم برای فوق العاده بودن نیاز هست آدم اشتباه هم کنه حتی اگه این اشتباه باعث بشه بشکنم....این اشتباه باعث شد بفهمیم رو هدفی که دارم اراده کافی ندارم براش تلاش نمیکنم....فقط حرفهای قشنگی براش گفتم....اما هدفهام نیاز به حرف قشنگ ندارن....اما من تلاش رو نمیدونم چطوری شروع کنم...هزاران کار هست باید انجام بدم اما نمی دونم اول باید کدومو شروع کنم...از یه طرف هم احساس خستگی شدیدی دارم...ذره ذره جسمم خسته هست....و....عادت کردم یه جا بشینم به صحفه گوشی زل بزنم...و این آسانترین کاری هست که برای خودم انتخاب کردم....هیچ حرفی روم تاثیر ندارن...هیچ چیز....حتی نوشتههام هم پرشی هستن.
دیوان عالی آمریکا ، 4اینکه آدم بدونه چه ضعف وعیبهای داره خیلی خوبه...اما از یه جایی به بعد باید به فکر راهکارهای برای درست کردن این عیبها باشه....اگه از همون اول شروع به درست کردن این ضعفها باشه خیلی از مشکلات احساسی و...هم براش پیش نمیاد...اما متاسفانه گاهی ما از این ضعفها خوشمون اومده....و براش عزاداری میکینم...گاهی زمان مشخص میکنیم که مثلا حتما باید شبها براش گریه کنیم...یاد نگرفتیم زندگی بدون مشکل نیست...یاد نگرفتیم به بزور به بودن اصرار نکنیم...همیشه دوست داشتیم تمام هر آنچه که میخوایم اتفاق بیفته... اتفاق نیفتادن رو یاد نگرفتیم و هربار با اصرار زیاد سعی کردیم فقط حرف خودمون باشد....این حرف خودمون شاید یه زمانی هم اتفاق بیفته اما همیشگی نیست...اگه هرآنچه که میخوایم نیفته سرخورده و شدیدا احساس ضعف میکینم...آخرش شبیه یک دیوار ترک خورده میمونیم....و شاید در آخر فرو بریز این دیوار.....
آدم فوق العادهاز حرفهام ناراحت شدی؟
زیباترین سه حرفی دنیا!!!!!!!!گاهی یادم میره خدا،آدم نیست...کلی باهاش حرف میزنم بعد منتظرم یه کاری کنه...اما جز سکوت هیچ حرفی برای حرفهام نداره...این سکوت،بهتر از حرفهای ادماست بگن دوست دارن و بعدش تنهات بذارن...فرق خدا و آدما در همینه.....آدما هرلحظه برات حرفهای قشنگی میزنن بعد این حرفها میشکننت و با هزار بهانه ترکت میکنن ولی خدا سالهای سال با سکوتش کنارت میمونه.
تو تنها کسی نبودیبه قول این موسسات کنکوری برای پیشرفت به یه برنامه جامع و کامل نیازم دارم....فردا باید بشینم ببینم چطوری میتونم این برنامه جامع و کامل رو برای خودم بنویسم تا آخر سال من خشنود باشم و حسودای نداشته ام هم اخمو و عصبانی...😏
پشت پنجره ها هم شده دیوار ...چند ثانیه پیش تصمیم گرفتم وبلاگ رو حذف کنم مثل دهها وبلاگ دیگری که حذف شدن....رمز زدم....اما اینبار دلم نیومد....بله روبزنم....هربار که حذف میکردم....قبلش از چیزهای که اذیت شدم حرف زدم و بعد پاک کردم....خیلی بده آدم اینقدر ضعیف باشه.....همیشه میخواستم نوشتههام خوب باشه....اما الان فقط چرت وپرت مینویسم...حتی نمیتونم حرفهای که به خودم میگم رو هم بنویسم...کاش زمان متوقف بشه....
من کجا؟ آن کجا؟تعداد صفحات : 1